معنی یکهو و ناگهانی

حل جدول

یکهو و ناگهانی

بی هوا


سرزده و ناگهانی

یکباره، یکهو


یکهو

یکباره

هلپی


یکباره و یکهو

یکدفعه، ناگهان

هلپی


یکباره و یکهو

قلپی


ناگهانی

اتفاقی، یکباره، تصادفی

غیرمترقبه، غیرمنتظره، بی مقدمه، سریع

لغت نامه دهخدا

یکهو

یکهو. [ی ِ هَُ] (ق مرکب) (اصطلاح عامیانه) در تداول عوام، دفعتاً. غفلتاً. ناگهان. فجاءه. ناآگاهان. (یادداشت مؤلف). || تماماً. کلیتاً. بالتمام. همگی. جملگی. همه. تمام. یک باره و نه به دفعات. در یک بار. (یادداشت مؤلف). یهو.


ناگهانی

ناگهانی. [گ َ] (ص نسبی) فجائی. بی مقدمه. سریع. (یادداشت بخط مؤلف).
- بلای ناگهانی، بلائی که بی خبر و یک دفعه روی دهد. (ناظم الاطباء).
- مرگ ناگهانه و ناگهانی، مرگ مفاجاه. (ناظم الاطباء):
می چاره ٔ مرگ ناگهانی است
سرمایه ٔ عمر جاودانی است.
واله اصفهانی.
جان کندن تدریجی خود را آخر
تبدیل به مرگ ناگهانی کردیم.
فرخی یزدی.

فارسی به انگلیسی

یکهو

Bang, Sudden, Suddenly

فرهنگ معین

یکهو

(یَ هُ) (ق مر.) (عا.) ناگهان، غیر - منتظره.

فرهنگ عمید

یکهو

یک‌دفعه، یک‌مرتبه، ناگهان،

فرهنگ فارسی هوشیار

یکهو

غفلتاً، ناگهان، ناآگاهان

معادل ابجد

یکهو و ناگهانی

184

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری